دلنوشته1
تاريخ : چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, | 1:51 | نویسنده : علی شریفی و صادق عبدالهی

می خواهم بنویسم که درختها روزی پیر می شوند؛ از ریشه می خشکند و تبرها تنه شان را خواهند برید. دیوارها سرانجام فرو خواهند ریخت و از خاطره ها محو خواهند شد. جاده ها تکه تکه خواهند شد و جویها و رودها خواهند خشکید.

می خواهم بنویسم ابرها در آسمان، درگذرند. در بیابان، بادها در سفرند. باران که می آید خیلی زود از نفس خواهد افتاد. برف که می بارد، به زودی آب می شود. سرما چند ماهی که می گذرد پَر می گیرد و تابستان، بالاخره تمام شدنی است.

می خواهم بنویسم من روزی فراموش می شوم، تو روزی از یاد می روی، و از ما سرانجام خاطره های حتی کوتاه، باقی نخواهد ماند. آدمها می آیند و می روند. قرنها به دنبال هم متولد می شوند و می میرند. دهه ها و سالها، به چاهِ تاریخ می افتند و ماهها و روزها به سرعت قطار، از جلو چشمهای زندگی، با بار خالی یا پُر، دور خواهند شد.

می خواهم بنویسم که بیایید بنشینیم و بنویسیم که از روز نخست تولد حضرت آدم (علیه السلام)، چه قدر انسان آمده اند و رفته اند. از انبوه مردها و زنهای آمده و در گذشته، چند تا اسم باقی است. راستی چند خاطره از آنها مانده؟ اگر مانده، از چه کسانی است؟

می خواهم باز هم بنویسم و بعد نتیجه بگیرم که: «او فراموش ناشدنی است. اسم او ماندنی و ماندگار است. او از یاد نمی رود، که به یاد می آید و در یاد می ماند.»

او چه کسی است؟

می خواهم بنویسم او «شهید» است. شهید ستاره است که تا آسمان هست، بدرخشد و به ما بنگرد. می خواهم بنویسم «شهید» هیچ وقت فراموش نمی شود، هیچ وقت از نام نمی افتد، و هیچ گاه از خاطره ها گم نمی شود.

شهید پرواز است، پرنده نیست. پرنده از یاد می رود؛ اما پرواز در ذهن می ماند؛ پرواز در خاطره ها باقی است.

می خواهم بنویسم جویبار روزی می خشکد. چشمه روزی تمام می شود. آبشار روزی به انتها می رسد؛ اما شهید مثل یک زمزمه است؛ زمزمه ای که در قُل قُل چشمه است، در شرشر آبشار، و در جوشش جویبار. این زمزمه، مثل خاطره ای است دل انگیز که در دفتر دلِ هستی، ماندگار خواهد بود.

می خواهم بنویسم تقویمها می آیند و برگ برگ می شوند و می گذرند؛ اما اسمِ شهید مثل روز جمعه، بر زبانها هر هفته در تکرار است. مثل روز عرفه، هر سال زنده می ماند، و مثل روز عاشورا، هر بار بزرگ تر و پربارتر می گردد. مثلِ نماز اول وقت، هر روز به یاد می آید و ما را به خدا پرواز می دهد.

می خواهم بنویسم که شهید یاد است، یادمان است. اسمِ شهید را تنها بر دیوارها و تابلوهای خیابانها و محله ها و کوچه ها یا در کتابها نمی نویسند. عکس شهید تنها زینت قابها نیست. اسم شهید در آسمان نوشته شده، عکس شهید در چشم دریاهاست، و در نگاه محرم پرنده ها و پروانه ها.

شهیدان، پیامبرانند، شهیدان امامانند. شهیدان عالمانند و عاشقان و بیدلان. من و تو کاش مثل شهید، تمام نشویم؛ کاش اگر شهید نیستیم، راهِ شهید باشیم! بوی شهید باشیم و خاطره و خویِ شهید.

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: